در مطلب قبلی، قسمت اول یعنی ۲۵ باید زندگی زناشویی منتشر شد. در این مطلب به ۲۵ نباید زندگی زناشویی میپردازیم.
۱. نباید در خانه به دنبال قدرت باشیم.
اگر در خانه به دنبال قدرت باشیم نمیتوانیم محبت و انصاف را تجربه کنیم. این طرز فکر درست نیست که در خانه یکی باید رئیس باشد. اساس روابط انسانی محبت، حرمت و مشورت است. اطاعت معنایی ندارد بلکه همکاری در خانواده وجود دارد.
بچهها قرار نیست فرمانبردار پدر و مادر باشند و از دستورات آنها اطاعت کنند. پدر و مادر باید بچهها را بهدرستی تربیت کنند.
در خانواده سلسله مراتب نیز وجود ندارد به این معنی که کسی از دیگری بالاتر نیست.
دوران قدرت، کنترل، مالکیت و سلسله مراتب تمام شده است. امروز اساس روابط محبت، حرمت، مشورت و همکاری است.
۲. در زندگی نباید دائما دنبال مقصر باشیم و یکدیگر را سرزنش کنیم.
برخی از پدر و مادرها و زن و شوهرها هستند که فکر میکنند مرکز خلقت هستند. خوب و بد، و درست و غلط همه مسائل دنیا را میدانند و حالا حکم صادر میکنند. این کار درستی نیست، با این کار، دیگران را مسئول و مقصر میدانیم و نقش خودمان را نادیده میگیریم.
در مشکلات زندگی موضوع نیست که چه کسی مقصر است، شاید ممکن است که به دنبال علت برویم، که مشکل از کجا شروع شد ولی به دنبال پیدا کردن مقصر و سرزنش او نیستیم.
۳. در زندگی نباید تخیلی، تماشاچی، بیتفاوت و تنبل باشیم.
آدم تخیلی در دنیای خیالی و ایدهآل خودش زندگی میکند و ارتباطی با واقعیت ندارد. واقعبین نیست. دنیا و مسائل را آنطور میبیند که دلش میخواهد نه آنطور که واقعا هست.
آدم تماشاچی مسئولیتپذیر نیست. حاضر نیست در کارها شرکت کند ونقشی داشته باشد.
۴. همسر و فرزندانتان را تطمیع نکنید، تهدید نکنید، به او احساس گناه ندهید و او را تنبیه نکنید.
تطمیع کردن یعنی به او بگویید اگر فلان کار را انجام دهی، من فلان کار را برایت انجام میدهم. مثلا اگر با پدر و مادر من کنار بیایی، تو را به مسافرت خواهم برد. او را تهدید نکنید که اگر کنار نیایی تو را طلاق خواهم داد.
منظور از تنبیه کردن، مجازات کردن است. مثلا همسرتان اشتباهی انجام میدهد و شما میگویید دیگر از رابطه جنسی خبری نیست.
۵. نباید شک و سوءظن داشته باشید.
باید همه شرایط را در نظر بگیرید. مثلا فکر میکنید او هر وقت با مادرش صحبت میکند ناراحت میشود. حتما مادرش در مورد من به او چیزی میگوید. شاید اینطور نباشد، شاید مادرش او را ناراحت کرده باشد ولی اصلا به دلیل وجود شما نیست.
با کسی که شکاک است نباید ازدواج کنید زیرا شک او به خوب و درست بودن شما ارتباطی ندارد و نمیتوانید شک او را برطرف کنید.
۶. نباید عصبانی شویم.
خشم و عصبانیت با یکدیگر تفاوت دارند. همه خشمگین میشوند. بعضی از مردم روزی هزار بار و بعضی دیگر روزی ده بار. باید بدانید تکنیکهایی وجود دارند که به شما کمک میکنند خیلی کمتر خشمگین شوید.
عصبانیت یک رفتار است و همه آدمها عصبانی نمیشوند. عصبانیت رفتار پرخاشگرانه است. خشم یک حس درونی است ولی عصبانیت نمود رفتاری آن خشم است.
خشم و عصبانیت، عشق را به بیتفاوتی تبدیل میکند. پدر و مادر عصبانی بچهها را نابود میکنند. بچهها تحمل شنیدن نعره و داد را ندارند.
خیلیها میگویند دیگران ما را عصبانی میکنند، در حالی که باید بدانید عصبانی شدن انتخاب خود ماست. کسی نمیتواند ما را عصبانی کند. مثلا چرا جلوی مردم، جلوی مسئولین مدرسه، جلوی پلیس عصبانی نمیشوید و وقتی به خانه میرسید عصبانی میشوید و دادوفریاد راه میاندازید؟ زیرا عصبانی شدن انتخاب خود ما است.
۷. در زندگی نباید نسبت به یکدیگر بدهکار و طلبکار باشیم.
بعضی از مردم هستند که همیشه طلبکار همسر خود هستند. از او انتظار و توقع زیادی دارند که دلیل آن به آسیب دوران کودکی برمیگردد. متاسفانه اگر همسر شما طلبکاری شما را میپذیرد به این دلیل است که او هم در دوران کودکی آسیب دیده است و خود را بدهکار میداند.
در زندگی نباید طلبکار و بدهکار باشیم، بلکه باید بیحساب باشیم. آدم سالم بیحساب است، نه طلبکار و نه بدهکار است. هیچ طلبکاری موفق و خوشبخت و سالم نیست زیرا به خودکفایی نرسیده است.
آدم سالم، بیحساب است و به خودکفایی رسیده است.

۸. نباید ناراضی باشیم.
بعضی از آدمها همیشه ناراضی هستند و در حال شکوه و شکایت و گله هستند. حتی وقتی اوضاع خوب است میگویند چرا قبلا شرایط خوب نبود؟ و یا نگرانند بعدا این شرایط و اوضاع خوب را از دست بدهند.
۹. حساس نباشید.
حساس بودن یعنی یک چیز کوچک بد را بزرگ کردن. کسی که حساس است انگار پوست ندارد و وقتی او را فوت کنید دردش میآید.
با احساس بودن یعنی یک چیز کوچک خوب را بزرگ کردن، که با احساس بودن خوب است.
۱۰. نباید واکنشی باشید.
در پاسخ به اتفاقات ما یا پاسخ میدهیم یا واکنش و عکسالعمل نشان میدهیم.
مثلا اگر کسی به شما گفت احمق و شما سریع پاسخ دادید، احمق خودتی یعنی عکسالعمل و واکنش نشان دادید که اشتباه است. هیچ تفکر و بررسی و سبک و سنگین کردنی در واکنش نشان دادن وجود ندارد. ما باید به شرایط پاسخ دهیم یعنی فکر کنیم، شرایط را بررسی کنیم بهترین پاسخ را بدهیم.
۱۱. نباید به دادگاه درونی بروید.
شما حق ندارید با خودتان درباره کار بد دیگران صحبت دهید. در این دادگاه درونی، قاضی، وکیل مدافع، دادستان خودتان هستید و به نتیجه منطقی و درستی نمیرسید. این کار تنها به قاضی رفتن و برگشتن است.
شما باید با خود آن فرد درباره کار بد او صحبت کنید.
۱۲. حق ندارید بدی همسر خود را به خانواده و دوستانتان بگویید.
شما حق ندارید با خانواده و یا دوستانتان از همسر خود بدگویی کنید. حق ندارید گزارش زندگی خود را به کسی بدهید.
کسی که دوست صمیمی شماست، اگر شما از همسر خود بدگویی کنید به شما میگوید ساکت شو، من نمیخواهم این حرفها را بشنوم.
هیچ زن و شوهری حق ندارند درباره زندگی زناشویی خود با هیچکس هیچوقت هیچحرفی بزنند. هیچ وقت. برای اینکه این راز همسر شماست. سرّ همسر شماست. زندگی همسر شماست و شما حق این کار را ندارید، مگر اینکه او اجازه بدهد. آگاه باشد، موافق باشد و از شما بخواهد با دیگران صحبت کنید.
یکی از معضلات فرهنگی ما این است که درددل میکنیم. درددل کردن هیچ فایدهای ندارد. آدم سالم در دنیای امروز درددل کسی را نمیشنود.
روزی که نرفتید با دیگری صحبت بکنید و با خودتان صحبت نداشتید آن موقع است که با همسرتان صحبت میکنید و آن زمان است که به روانشناس مراجعه میکنید و کمک میگیرید و مساله را حل میکنید. پدر و مادر و دوستان شما هیچ تخصصی، هیچ آگاهی، هیچ توانایی برای حل مسائل شما ندارند. حتی اگر دوست شما متخصص باشد اجازه این کار را ندارد. در رواندرمانی بین مراجع و تراپیست هیچ آشنایی قبلی نباید وجود داشته باشد.
۱۳. همسرتان حق ندارد بخواهد در جریان مکالمات شما و خانوادهتان باشد.
عکس این مطلب نیز وجود دارد. حرفی که میان شما و مادرتان است بین شما است و همسر شما حق ندارد بگوید باید هر چه مادرت گفت به من بگویی.
۱۴. لشگرکشی نکنید.
وقتی در زندگی زناشویی به مشکل میخوریم به دنبال این هستیم برای خودمان یار و لشکر جمع کنیم. حتی با بچهها این کار را میکنیم که یا باید طرف ما باشند یا طرف همسرمان. بدی همسر خود را به دیگران میگوییم که از ما طرفداری کنند و در لشکر ما باشند.
۱۵. نباید بهراحتی فاصله بگیرید.
بعد از یک بحث کوچک میگویید من اصلا دیگه با او کاری ندارم. میروم دنبال کار و زندگی خودم. از لحاظ احساسی و جنسی از او فاصله میگیرید.
۱۶. نباید بعد از ازدواج بیخیال نگهداشتن عشق همسرتان شوید.
زمانی که یک زن به مرد بله میگوید، مرد تصور میکند که از حالا به بعد او همیشه هست و برای نگهداشتن او دیگر تلاشی نمیکند. این اتفاق یک دلیل دیگر نیز دارد. به این دلیل که مردها هر کاری میکنند باز هم مادرشان دوستشان دارد، تصور میکنند بعد از ازدواج نیز همین گونه است. هر کاری کنند همسرشان آنها را می خواهد و هیچوقت رها نمیکند. در حالی که باید بدانید همیشه باید برای احساس و عشق و رابطه خود تلاش کنید.
۱۷. تقسیم کار نکنید.
مثلا آقا میگوید من تمام مسائل اقتصادی را به دست میگیرم و تو هم فقط مشغول بزرگ کردن بچهها باش. اینگونه میشود که مرد پس از مدتی نمیداند فرزندش کلاس چندم است و زن نمیداند محل کار شوهرش کجاست. کارها را باید با هم انجام دهید اگر همسرتان در املا به فرزندتان کمک کرده شما در ریاضی کمکش کنید. اگر همسرتان او را به آرایشگاه برده و موهایش را کوتاه کرده شما در حمام رفتن کمکش کنید.
۱۸. به دنبال ضلع سوم برای حل مشکلات نباشید.
رابطه زن و شوهر یک رابطه خطی است. زمانی که زن و شوهر به مشکل میخورند تصمیم میگیرند به کار بیشتر، تحصیل، مذهبیتر شدن، مواد مخدر، الکل و یا آوردن بچه روی بیاورند و فکر میکنند اینگونه مشکلات حل میشود. آنها به دنبال یک ضلع سوم هستند که همیشه رابطه را بدتر میکند.
۱۹. با فرزند یا فرزندان خود ائتلاف نکنید.
ممکن است یکی از پدر و مادر تلاش کنند که فرزند یا یکی از فرزندان را به خود نزدیکتر کند. معمولا مادر تلاش میکند پسر خود را به خودش نزدیکتر کند و او را از پدرش دور کند که این اتفاق آسیب بسیار زیادی را به فرزند وارد میکند. فرزندان احتیاج دارند به هر دوی پدر و مادر به یک اندازه نزدیک باشند.

۲۰. در خانه نباید قوانین بد وجود داشته باشد.
برخی از قوانین بد و غلط هستند و هیچ کمکی به رابطه زن و شوهر و فرزندان نمیکند. باید آنها را بازبینی و اصلاح کنید.
۲۱. عادت بد و اعتیاد نداشته باشید.
قمار کردن، مصرف مواد مخدر، الکل، ماری جوانا همگی به زندگی آسیب میزند. یا مثلا شخصی عادت دارد هر شب به مادرش سر بزند، این کار به رابطه او آسیب خواهد زد. پس باید این عادات بد و اعتیاد را کنار گذاشت.
۲۲. رابطه زناشویی نباید چیزی جز رابطه زناشویی باشد.
گاهی اوقات نقشها در ازدواج عوض میشود. یکی نجات دهنده میشود، یکی دکتر میشود، یکی پدری میکند، آن یکی مادری میکند، شما روانشناس یا مراجع همسرتان نمیتوانید باشید. نمیتوانید نقش معلم و شاگرد پیدا کنید.
۲۳. پنهان کاری نکنید.
با مادرش صحبت میکنم به او نمیگم. یه مقدار پول پسانداز میکنم به او نمیگم. نباید این کارها را انجام دهید. هرگز نباید قهر کنید. قهر بدترین نوع خشم و دشمنی است.
۲۴. از روشهای ارتباطی که کارکرد ندارد استفاده نکنید.
۴ روش ارتباطی وجود داره که هیچ نتیجه و کارکردی نداره
یک. در صحبتهایتان خودتان را هیچ بدانید و خود را مسئول خوشی بقیه در نظر بگیرید و هیچ حقی برای خودتان قائل نباشید.
دو. در حرف زدن دائم دیگری را سرزنش کنید و او را مسئول همه چیز بدانید.
سه. دائم بخواهید حسابگر باشید و تلاش کنید حرفهای مثلا منطقی بزنید. مثلا بچه روزی یک بستنی بیشتر نباید بخورد. بچه باید هشت شب خواب باشد. این حرفها در ظاهر از یک منطق پیروی میکند ولی غلط است.
چهار. وقتی از شما سوالی پرسیده میشود یک جواب کاملا نامربوط میدهید تا دیگری را مقصر نشان دهید. مثلا چرا دیر دنبال بچه رفتی؟ جواب میدهد چون تو دیشب لباسها را نشستی.
این چهار روش ارتباطی خیلی آسیبزننده هستند و مکالمه را به هیچ نتیجهای نمیرسانند.
۲۵. رابطه جنسی مهم است.
مبادا رابطه جنسی را دست کم بگیرید و آن را کم اهمیت نشان دهید.