اختلال شخصیت مرزی یکی از اختلالات شخصیت گروه ب است که بهطور مفصل در این مطلب به آن خواهیم پرداخت.
تعریف شخصیت
یک انسان در شرایط مختلف با افراد مختلف، چگونه برخورد میکند و چگونه واکنش نشان میدهد؟ مثلا آیا همیشه مشکوک است یا مادامیکه اتفاق مشکوکی نیفتد خوشبین است؟ نمیتواند هیجانات خودش مانند خشم را کنترل کند یا بهآرامی در مورد موضوعی که او را ناراحت و خشمگین کرده صحبت میکند؟ سریع وابسته میشود یا تا زمانی که کسی را به مرور زمان و در موقعیتهای مختلف نشناخته است، اعتماد نمی کند؟ بهسرعت به شما نزدیک و با همان سرعت از شما متنفر میشود؟ همیشه برای تصمیمگیری دودل است یا در هنگام تصمیمگیری به اندازه معمول و نرمالی جوانب آن را بررسی می کند و تصمیم میگیرد؟
شخصیت به معنای یک الگو و روش ثابت و همیشگی فرد، در چگونگی برخورد با دیگران است. الگویی که اکثر تعاملها و تجربههای فرد را مشخص میکند. اغلب افراد میتوانند از صفات شخصیت خود به شیوه انعطافپذیری کمک بگیرند و پاسخهای خود را با نیازهای موقعیت تنظیم کنند. با این حال، وقتی افراد به صورت انعطافناپذیر در صفت یا مجموعهای از صفات تثبیت شوند، ممکن است خود را در معرض مبتلا شدن به اختلال شخصیت قرار دهند.
تعریف اختلال شخصیت
اختلال شخصیت الگوی برقراری ارتباط با دیگران، موقعیتها و رویدادها بهصورت انعطافناپذیر و ناسازگارانه است که به نوجوانی یا اوایل بزرگسالی برمیگردد. اختلالات شخصیت بیانگر مجموعهای از رفتارهای مشخص است.
11 اختلال شخصیت وجود دارد که در 3 گروه بر اساس ویژگیهای مشترک، دستهبندی میشوند. ویژگیهای مشترک گروه الف، رفتار عجیب و غریب و نامتعارف است. ویژگیهای مشترک گروه ب نگرشها و رفتارهای بیش از حد نمایشی هیجانی، آشفته و غیر قابل پیشبینی است. ویژگیهای مشترک گروه ج رفتارهای مضطرب و بیمناک است.
اختلال شخصیت که با تعریف کلی اختلال روانی تناسب دارد، بهطور چشمگیری از فرهنگ فرد منحرف میشود یعنی با ارزشهای فرهنگی جامعه او تناسب ندارد و به ناراحتی او یا اطرافیانش و یا اختلال در عملکرد شغلی و تحصیلی یا روابط اجتماعی و صمیمی او میانجامد.
اختلال شخصیت مرزی
Borderline Personality Disorder یا اختلال شخصیت مرزی یکی از اختلالات شخصیت کلاستر B یا گروه ب است.
اختلالات شخصیت گروه ب آنهایی را در بر میگیرند که با رفتارهای نمایشی، هیجانی یا عجیب و غریب مشخص میشوند. این رفتارها شامل این موارد است:
- تکانشگری یعنی ناتوانی در کنترل هیجانها و بروز آنها به شکل شدید
- خودپنداره کاذب یعنی تصور غیرواقعبینانه در مورد خود دارد
- گرایش به تحریکجویی یعنی بهراحتی تحریکپذیر است، با کوچکترین حرف اطرافیان یا یک اتفاق بیاهمیت از کوره درمیرود و پرخاش میکند و یا گریه میکند.
ویژگیهای اختلال شخصیت مرزی
فرد از 9 علامت زیر حداقل 5 مورد را نشان میدهد.
- تلاش شتابزده برای اجتناب از رها شدن: مثلا در رابطه اگر پارتنر او قصد جدایی داشته باشد، هر کاری میکند تا او را رها نکند و با او بماند.
- روابط بیثبات و شدید: روابط او چه دوستی و یا چه عاطفی بیثبات است. سریع به دوست خود علاقه شدید پیدا میکند و با کوچکترین کار او که به مذاقش خوش نیاید از او بیزار میشود.
- اختلال هویت: هویت پاسخ به سئوال من کیستم است. هر فردی بعد از سن بلوغ تا اواخر نوجوانی یا نهایتا حدود 22 سال، هویت خود را پیدا میکند. هرآنچه به او آموختهاند را دوباره بررسی میکند و خودش مستقل از پدر و مادر و مدرسه و هرچه به او آموخته شده جواب آن سئوالات را پیدا میکند. من چه باورهایی دارم؟ چه چیزی میخواهم؟ در صورت یافتن پاسخ، هویت خود را نیز پیدا میکند. ولی فرد دارای اختلال هویت نمیداند کیست. میان آنچه به او آموختهاند و آنچه خود میپندارد و واقعا آنچه که هست سردرگم است.
- تکانشگری در زمینههایی مانند رابطه جنسی، خرج کردن یا رانندگی بیباک: تکانه یه میل شدید درونی است که فرد به آن خیلی سریع و بدون فکر و آگاهی پاسخ میدهد. مثلا در پاسخ به نیاز جنسی با هرکسی ممکن است ارتباط جنسی برقرار کند. یا مثلا پول اجاره خانه خود را خرج خریدن یک مبل جدید که به آن نیاز ندارد بکند.
- رفتار خودکشیگرای مکرر: او علاقهای به مردن ندارد، بلکه ژست خودکشی میگیرد. برای جلب توجه، برای جلب ترحم، برای رها نشدن و وادار کردن دیگران به انجام خواسته او، یا تهدید و یا اقدام به خودکشی میکند. البته طوری که میداند آسیب جدی نخواهد دید.
- بیثباتی عاطفی: شما در ارتباط با او نمیدانید که آیا او در این لحظه شما را دوست دارد یا از شما عصبانی است یا از شما راضی است. ممکن است بگوید تو بهترین دوست من هستی و در پاسخ به خواسته او برای رفتن به سینما اگر بگویید که باید سرکار باشم و کار مهمی دارم، در همان لحظه به طرز شدیدی از شما عصبانی و متنفر میشود.
- احساس پوچی مزمن: بهطور مزمن یعنی به مدت طولانی احساس پوچی و بیارزشی همراه او است و عزت نفس پایینی دارد.
- مشکل کنترل خشم: نمی تواند خشم خود را کنترل کند و پرخاشگری می کند.
- احساس گاه و بیگاه پارانویا: گاهی اوقات به دیگران، کارهایشان، اتفاقات شک میکند و شکاک میشود.
افراد مبتلا به این اختلال به دیگران اتکا میکنند تا به آنها کمک کنند احساس کامل بودن داشته باشند. حتی بعد از اینکه آنها دوره جستجوی هویت در نوجوانی را پشت سر گذاشتهاند، ناامن میمانند و درباره هدفهای زندگی خود سردرگم هستند. احساس مزمن پوچی نیز باعث میشود که هویت خود را در هویت افرادی که به آنها نزدیک هستند، ترکیب کنند.
متاسفانه، هر چه آنها بیشتر سعی میکنند اطمینانآفرینی و نزدیکی دیگران را جلب کنند، این افراد را بیشتر از خود دور میکنند. در نتیجه، احساس ناراحتی آنها فقط شدیدتر میشود و به طور فزایندهای پرتوقع، دمدمی و بیباک میشوند. به این طریق، نشانههای این اختلال چرخهای میشوند و تداوم مییابند و اغلب بهقدری شدید میشوند که فرد به بستری شدن نیاز پیدا میکند.
اصطلاحی که متخصصان اغلب برای توصیف شیوهای که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی با دیگران ارتباط برقرار میکنند، دونیمگی است. این بدان معنی است که دلمشغولی آنها به جلب احساس محبت، هنگامی که محبت از آنها دریغ میشود، به راحتی میتواند به خشم و نفرت شدید تبدیل شود. (بیثباتی عاطفی) امکان دارد که آنها این دومقولگی همه چیز خوب در برابر همه چیز بد را به تجربیات و افراد دیگر تعمیم دهند.
ناامیدی شدید میتواند باعث شود که آنها ژستهای خودکشی بگیرندکه برای جلب توجه است. این شبه خودکشیها ممکن است به بستری شدن منجر شوند، که در آنجا متخصصان بالینی پی میبرند که این عمل در واقع، ژست و نه میل واقعی به مردن بوده است.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی با گذشت زمان، حداقل از نظر شدت نشانهها، بهبود مییابند. در یک تحقیق طولی 10 ساله روی 175 فرد مبتلا به این اختلال، گروهی از پژوهشگران برجسته در این رشته، معلوم کردند که 85 درصد، دیگر نشانههایی نداشتند، گرچه آنها کندتر از افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی یا اختلالات شخصیت دیگر بهبود یافته بودند.
با این حال، عملکرد اجتماعی کلی و نمرات ارزیابی کلی عملکرد آنها با گذشت زمان پایینتر از افراد مبتلا به اختلالات شخصیت دیگر بودند. بنابراین، گرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است از لحاظ اختلال روانپزشکی خود، بهبود عملکرد را تجربه کنند، اما وقتی اشتغال و روابط میانفردی مطرح باشد، چالش انگیز میمانند و مشکلات آنها ادامه دارد.
میزان شیوع اختلال شخصیت مرزی در طول عمر در ایالات متحده، 7 درصد است. این میزان در بیمارستانهای روانپزشکی خیلی بالاتر است (15 تا 20 درصد).
یک زمانی پژوهشگران باور داشتند که زنان بیشتر از مردان احتمال دارد که به اختلال شخصیت مرزی مبتلا باشند، اما اکنون میزان شیوع بین جنسیتها را برابر میدانند. با این حال، مردان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بیشتر احتمال دارد که اختلال مصرف مواد و ویژگیهای شخصیت ضداجتماعی داشته باشند. زنان میزان بالاتر اختلالات خلقی و اضطرابی، اختلالات خوردن و اختلال استرس پس از سانحه را دارند.
دلایل ابتلا به اختلال شخصیت مرزی
ارث و ساختار مغز
نشانه های اختلال شخصیت مرزی با چند عامل زیستی، از جمله توارثپذیری (42 تا 68 درصد) و نابهنجاریهایی در بادامه و قشر پیشپیشانی، مناطقی از مغز که در پردازش و تنظیم هیجان درگیر هستند، ارتباط دارند.
انتقال دهندههای عصبی و هورمون ها
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است همچنین نابهنجاریهایی در انتقال دهندههای عصبی و هورمونهای دیگر در تنظیم پاسخهای هیجانی و حساسیت نسبت به درد داشته باشند.
گرچه عوامل زیستی، قطعا آسیبپذیری در برابر ابتلا به اختلال شخصیت مرزی را ایجاد میکنند اما دیدگاه روانشناختی در رویکردی که متخصصان بالینی برای تامین درمان اختیار میکنند، برجستهتر است.
اختلالاتی در عملکرد هیجانی، مولفه مهم تشخیص اختلال شخصیت مرزی را تشکیل میدهند و به همین دلیل پژوهشگران اقدامات خود را بر مشخص کردن فرایندهای روانشناختی خاص که در این اختلالات هیجانی مشارکت دارند، متمرکز کردهاند. به نظر میرسد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی قادر نیستند هیجانات خود را تنظیم کنند، در تحمل ناراحتی محدودیتهایی دارند و از موقعیتها و احساساتی که از لحاظ هیجانی ناراحتکننده هستند اجتناب میورزند.
ممکن است بتوانید تجسم کنید که وقتی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی با موقعیتهای استرسزا مواجه میشوند، چگونه این مشکلات میتوانند به نشانههای اختلال شخصیت مرزی در زندگی روزمره تبدیل شوند. این افراد بیشتر از دیگران از موقعیتهای تنشزا هیجانی، نفرت دارند، وقتی دچار اندوه میشوند احساس ناراحتی بیشتری میکنند و وقتی اشکالی پیش میآید کنترل خشم برای آنها خیلی مشکلتر است.
دلایل روانکاوی ابتلا به اختلال شخصیت مرزی
تجربیات اوایل کودکی در ایجاد اختلال شخصیت مرزی نقش مهمی ایفا میکنند. از جمله این تجربیات، غفلت کودکی (یعنی والد یا والدین از اون غافل بودهاند و از لحاظ فیزیکی یا عاطفی در دسترس نبودهاند) یا تجربیات آسیبزا و مشکلات زناشویی پدر و مادر یا مشکلات روانپزشکی در خانواده است. به علاوه کودکانی که دلبسته ناایمن (یعنی اضطراب جدایی داشتهاند. دائم نگران ترک شدن از سمت والد یا والدین بودهاند) بودهاند بیشتر احتمال دارد که در بزرگسالی به اختلال شخصیت مرزی مبتلا شوند.
همانگونه که قبلا اشاره کردیم افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در عملکرد اجتماعی دشواریهای قابل ملاحظهای دارند، اما میتوانند به کاهش قابل ملاحظه نشانههای خود دست یابند.
درمان اختلال شخصیت مرزی
رفتاردرمانی دیالکتیکی
درمانی که ثابت شده بیشترین اثربخشی را دارد رفتاردرمانی دیالکتیکی، نوعی رواندرمانی است. مارشا لاینهان روانشناس و نویسنده آمریکایی، این نوع رفتاردرمانی را اختصاصا برای درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ابداع کرد. در رفتاردرمانی دیالکتیکی، متخصص بالینی، درمانهای حمایتی و شناختی-رفتاری را با هدف کاستن از فراوانی اعمال جرح خویشتن درمانجو و افزایش دادن توانایی وی در تحمل ناراحتی هیجانی، ادغام میکند.
اصطلاح دیالکتیکی در رفتاردرمانی دیالکتیکی به فرایند پس و پیش اشاره دارد که در آن، متخصص بالینی درمانجویان را همانگونه که هستند میپذیرد (به او احساس گناه نمیدهند، سرزنش نمیکنند)، ولی آنها را با رفتار مشکل آفرینشان مواجه میسازد (از عواقب رفتارشان آگاه میشوند و حتی در مواردی که فرد بینش پایینی نسبت به مشکل خود دارد با تک تک کارهای اشتباه خودش روبرو میشود) و به تدریج آنها را به سمت کنترل بیشتر بر احساسات و رفتارهایشان سوق میدهد.
درمانگرانی که بر طبق این دیدگاه کار میکنند، به درمانجویان خود کمک میکنند روشهای تازهای را برای تحلیل مشکلات خود پیدا کنند و راهحلهای سالمتری را برای آنها بیابند. متخصصان بالینی به درمانجویان کمک میکنند هیجانات خود را تنظیم کنند، در روابط اجتماعی خود به طور موثرتری عمل کنند، ناراحتی هیجانی را تحمل کنند و مهارتهای مدیریت خود را پرورش دهند. متخصصان بالینی رفتاردرمانی دیالکتیکی، با استفاده از فرایندی به نام ذهنآگاهی، به درمانجویان خود یاد میدهند هیجانات، عقل و شهود خود را هنگام رسیدگی به مشکلات زندگی، متعادل سازند.
رواندرمانی متمرکز بر انتقال
درمان مبتنی بر شواهد دیگر برای اختلال شخصیت مرزی، به نام رواندرمانی متمرکز بر انتقال، از روابط درمانجو-متخصص بالینی به عنوان چارچوبی برای کمک به درمانجویان برای دستیابی به آگاهی بیشتر از احساسات و هیجانات ناهشیار خود استفاده میکند. مدیریت مبتنی بر روانپزشکی، درمان روانپویشی را به صورتی که برای درمان اختلال شخصیت مرزی ابداع شده است، همراه با مداخلههای خانوادگی و درمان دارویی ترکیب میکند.
بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت، از جمله اختلال شخصیت مرزی از مشکل خود، آگاه نیستند و دیگران را مسئول رفتارهای اشتباه خود میدانند. این افراد معمولا توسط اطرافیان برای درمان آورده میشوند و اولین و سختترین بخش درمان، کمک به او برای پذیرش این اختلال شخصیت است. درمان دارویی به تنهایی کافی نیست و فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باید دارو مصرف کند تا کمی تکانشگری او آرام شود و با کمک رواندرمانی برداشتها و طرز فکر خود را اصلاح کند و یاد بگیرد در موقعیتهای مختلف چگونه واکنش نشان دهد.