در تعریف عشق از نظر فروید، عشق والایش میل جنسی است. در طول تاریخ تعابیر مختلفی برای تعریف عشق بیان شده است.
فلاسفه، شاعران، اندیشمندان و روانشناسان تعاریف مختلفی از عشق را بیان کردهاند. برخی عشق را احساس شدید ماورایی به خدا میدانند. برخی عشق را احساسی شدید به پدر و مادر و فرزند نسبت میدهند.
در این مقاله ما سعی داریم درباره تعریف عشق از نظر فروید صحبت کنیم.
فروید یک عصبشناس اتریشی و بنیانگذار روانکاوی به عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود. او در سال 1856 در شهری از جمهوری چک در خانوادهای یهودی متولد شد و در سال 1939 در سن 83 سالگی بر اثر بیماری سرطان دهان فوت کرد. او در سال 1881 از دانشگاه وین پذیرش گرفت و بعد از پایان تحصیلات در زمینه اختلالات مغزی، گفتار درمانی در بیمارستان عمومی وین شروع به پژوهش کرد و چند سال بعد شروع به تدریس در دانشگاه کرد.
فروید یکی از تاثیر گذارترین افراد در کل تاریخ روانشناسی است. او در سال 1886 کلینیک خود را تاسیس کرد. او ابتدا با هیپنوتیزم سعی در درمان بیماران داشت.
فروید دیدگاه منحصر به فردی در مورد ناخودآگاه، میل جنسی، رویاها و مکانیسمهای دفاعی داشت. او عقیده داشت تمام مشکلات روانی ریشه در انگیزههای جنسی و میل جنسی دارند. تفکرات فروید در زمان خودش انقلابی و آوانگارد محسوب میشد و تا به امروز مهم و تاثیرگذار در نظر گرفته میشود.
فروید معتقد بود که انگیزه اعمال انسان دو کشش اولیه است؛ میل به زیستن و میل به مردن
تعامل بین این دو کشش منجر به شکلگیری ویژگیهای روانی فرد میشود. در این تئوری، فروید باز هم از کشش جنسی صحبت میکند. او معتقد است این کشش در دوره کودکی شروع به پدیدار شدن میکند و در بزرگسالی به سمت جذب افراد جنس مخالف کشیده میشود.
بسیاری از نظریههای فروید تا به امروز مهم و تاثیرگذار باقی ماندند و تنها تعداد کمی مورد انتقاد قرار گرفتند.
مهمترین نظریههای فروید درباره رابطه و تعریف عشق از نظر فروید
در تعریف عشق از نظر فروید، عشق والایش میل جنسی است. او عشق را یک جایگزین مقبول و جامعه پسند برای میل جنسی میدانست.
در تعریف عشق از نظر فروید، همه انسانها یک کشش طبیعی برای عشق ورزیدن و مورد عشقورزی قرار گرفتن دارند. این کشش ریشه در نیاز به امنیت و تایید به عنوان یک انسان ارزشمند دارد.
در تعریف عشق از نظر فروید، عشق راهی برای پر کردن فاصلههای بین خوداگاه و ناخوداگاه ذهن یک انسان است.
عشق میتواند به ثبات ذهن انسان کمک کند و از تمایلات خودتخریبکننده او جلوگیری کند.
برخی از دلایل مردم برای داشتن عشق، تمایل به حس خشنودی و رضایت است. در تعریف عشق از نظر فروید حس خشنودی و رضایت تنها از طریق یک رابطه عاشقانه موفق به وجود خواهد آمد.
فروید یک عشق بالغانه را ترکیبی از عشق به خود و عشق به دیگری، مراقبت و احترام دوطرفه میداند.
از نظر فروید عشق میتواند بهدلیل مشکلات و تجربههایی تحریف شود که به تنش و درگیری بین افراد در رابطههای جدی یا عاشقانه، منجر خواهد شد. فروید تاکید میکند که باید به این تنشها رسیدگی شود تا رابطهها شکست نخورند. در ادامهٔ تمامی نظریههای ذکر شده، فروید همچنین عشق را به عنوان یک تعامل پیچیده، نتیجه یک پویایی پیچیده بین سطوح خودآگاه و ناخودآگاه ذهن میدانست.
بیشتر بخوانید: روانشناسی عشق
تعریف عشق از نظر فروید هنوز معتبر و تاثیرگذار است
دیدگاه فروید در مورد عشق، به مردم این امکان را میدهد که درک دقیقی از نحوه عملکرد ذهنشان داشته باشند و از چگونگی تاثیرگذاری روابط بین فردی آنها بر یکدیگر مطلع شوند که منجر به زندگی رضایتبخشی در هر دو حوزه حرفهای و شخصی میشود.
در تعریف عشق از نظر فروید، عشق اغلب تکرار روابط قبلی است. افراد ناخودآگاه به دنبال شریکی میگردند که در برخی ویژگیها شباهتی به والد خود از جنس مخالف (دختر همسری را انتخاب میکند که شباهتی به پدرش داشته باشد) داشته باشند. در دوران کودکی با ویژگیهایی از پدر و مادر روبرو میشویم که ما را آزار میدهد و ما آرزو میکنیم که ای کاش آن ویژگی را نداشت و یا خود را مقصر میدانیم.
مثلا با خود فکر میکنیم حتما من دختر یا پسر بدی هستم که والد خود را عصبانی میکنم. وقتی بزرگ شدم پارتنری را انتخاب میکنم که همان ویژگی را داشته باشد تا کار ناتمام دوران کودکی خود را تمام کنم یعنی بتوانم ویژگی بد والد خود را مدیریت کنم مثلا من مسئول هستم و نباید کاری کنم که او را عصبانی کنم. خب در دوران کودکی نتوانستم نسبت به والد خود موفق شوم پس در بزرگسالی شرایطی فراهم میکنم که تکرار شرایط کودکی باشد و سعی میکنم این بار موفق شوم. البته که حتما باز هم در کنترل عصبانیت پارتنرم موفق نخواهم بود چرا که عصبانیت ویژگی او است و ارتباطی با من و اعمال من ندارد.
تا زمانی که دلیل انتخاب پارتنر عصبانی از ناخودآگاه وارد خودآگاه من نشود من همچنان فردی عصبانی را برای رابطه انتخاب خواهم کرد. اما به محض اینکه خودآگاه من متوجه این قضیه شود من آگاهانه تصمیم میگیرم و حواسم هست که جذب افراد عصبانی نشوم. این افراد عصبانی حتما بسیاری ویژگیهای خیلی خوب هم دارند که باعث کشش من شدهاند. اما این ویژگیهای خوب مهم نیستند، مهم این است که او بدترین صفت والد من را بههیچوجه نداشته باشد.
در دیگر تعریف عشق از نظر فروید، معشوق میتواند جنبه ایدهآلی از خود فرد عاشق باشد. فروید در سال 1914 در مقاله درباره خودشیفتگی در مورد این موضوع صحبت کرده است. انسان خودشیفته به حدی خود را دوست دارد که کسی را انتخاب میکند که ویژگیهای او را بهصورت ایدهآل داشته باشد.
دیگر نظریهپردازی که تعریف جامعی از عشق دارد استرنبرگ است. از نظر او عشق سه ضلع دارد. ضلع اول صمیمیت و داشتن احساس تعلق بین دو نفر است بطوریکه عمیقترین افکار و احساسات خود را با هم درمیان بگذارند.
ضلع دوم تمایل و میل جنسی زیاد به یکدیگر است.
ضلع سوم تعهد است. تعهد هر دو نفر نسبت به یکدیگر، در هر شرایطی مهم است.
در عشق آرمانی هر سه مورد به طور قوی بین دو نفر وجود دارد.